کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، نقش بریتانیا و آمریکا در آن
کودتای ۲۸ مرداد ( به تعبیر حکومت پهلوی : رستاخیز ۲۸ مرداد ) کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا ) بر ضد دولت محمد مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. در آمریکا از آن به نام عملیات آژاکس ( Operation Ajax ) نیز یاد می شود.
در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، آرشیو امنیت ملی آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادنِ نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت سیاست خارجی آمریکا به شمار آورد.
طبق قرارداد ۱۹۳۳ شرکت نفت ایران و انگلیس، نفت ایران را انحصاراً در دستِ خود داشت. اما این فعالیتِ پر سود مدتها مورد نظر شرکتهای نفتی آمریکائی نیز بود و منتظر بودند که امکانی برای ورود به عرصه نفت ایران پیدا کنند.
در تحولات تاریخی دهههای ۲۰ و ۳۰ خورشیدی ایران، دولتهای بریتانیا و سپس آمریکا نقش بسیار مهم ولی در عین حال متفاوتی بازی کردند؛ بزرگترین دغدغه بریتانیاییها در ایران، منافع مالی یا به عبارت دیگر، منابع نفتی بود. پیشینه حضور بریتانیاییها در ایران موجب نفوذ آنها در لایههای مختلف اجتماع و سیاست ایران شده بود و به خطر افتادن منافع آنان در حقیقت منافعِ گره خوردهٔ برخی ایرانیها را نیز به خطر میانداخت. در مقابل، حضور آمریکاییها در ایران جدید بود؛ نفت ایران در اندازهای نبود که برای آمریکا حیاتی باشد. به همین جهت نیز آمریکا تا سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) هوادار ملی شدن نفت ایران بود. مهمترین دلیلش افزایش بی سابقه کمکهای مالی دولت آمریکا در دوران نخست وزیری مصدق به ایران بود.
ولی انگلیسیها برای همراه کردن آمریکاییها در مورد کودتا سعی در قوی جلوه دادن احتمال به قدرت رسیدنِ کمونیستها داشتند. اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا به خوبی نشان میدهد که آمریکاییها در ایران بیش از هر چیز نگرانیهای «ژئو استراتژیک» داشتند؛ این اسناد نشان میدهد که حضور دولت شوروی در همسایگی ایران، حساسیت ویژهای در دولتهای آمریکا پس از جنگ جهانی (ترومن و آیزنهاور) ایجاد کرده بود. دست کم سه سال پیش از کودتای ۲۸ امرداد ۳۲، آمریکاییها برنامه جامعی برای مقابله با «تهدید کمونیسم» در ایران داشتند.
اما یرواند آبراهامیان در کتاب خود این دیدگاه رایج را که کودتا را در چهارچوب جنگ سرد تحلیل میکند به چالش کشیده و در برابر آن شالودهٔ تحلیل خود را بر پایهٔ مناقشهٔ امپریالیسم – ناسیونالیسم و اقتصاد توسعه یافته_اقتصاد مبتنی بر صادرات مواد خام، قرار میدهد و در این راه از اسناد منتشر شدهٔ شرکت نفت بریتیش پترولیوم و وزارت خارجهٔ انگلستان بهره میبرد.
در واقع کشمکش اصلی و حل ناپذیر میان ایران و انگلستان در مناقشهٔ نفتی بحث «کنترل» بود و آمریکا نیز از ابتدا در این زمینه با انگلستان همداستان بود. در این راستا سیاست دولتهای آمریکا و انگلستان پذیرش ملی شدن «لفظی» صنعت نفت در نظر و تداوم کنترل ارسال نفت به بازارهای جهانی در عمل بود.
در دوران ریاست جمهوری ترومن ، تلاشهای دولت محافظه کار چرچیل در بریتانیا برای همراه ساختن آمریکا در تغییر دولت ایران نتیجه نداد و اسناد منتشره نشان میدهد که برنامه آمریکا در این دوره مشروط به حمله شوروی یا به قدرت رسیدن حزب توده در ایران بودهاست اما پس از روی کار آمدن دولت جمهوریخواه ژنرال آیزنهاور، سیاستهای آمریکا به سمت اقدام «پیشگیرانه» رفت و از این پس بود که پول و مأموران مخفی آمریکا به ایران سرازیر شدند.
روابط بریتانیاییها با درباریان، نظامیان و طبقه روحانی در ایران نیز کمک شایانی به برنامههای آمریکا میکرد و اسناد حاکی از آن است که برای همراه ساختن نمایندگان مجلس، روحانیون، افسران ارتش و روزنامهها با کودتا علیه دولت مصدق پول در نظر گرفته شده بود. همچنین پیداست که سپهبد فضل الله زاهدی انتخاب آمریکا برای فرماندهی کودتا بوده و بسیاری از فعالیتهای پیش از کودتا را نیز، عاملین آمریکا و نه خود تیمسار زاهدی به انجام میرساندند. در سطح پایینتر، نقش نمایندگان بریتانیا و بویژه برادران رشیدیان پررنگتر بودهاست که قادر بودند سران آشوب طلب و مردم عادی را با پول علیه مصدق بشورانند. تردیدی نیست که آمریکا و بریتانیا هر آنچه میتوانستند برای سرنگونی دولت مصدق کردند اما شاید موفقیت ایشان بدون نقش آفرینی خود ایرانیها ممکن نمیشد.
دولت بریتانیا که در مقابله با مصدق حاضر به هر اقدامی شده بود توانست نظر دولت آمریکا را به شرکت در مقابله با مصدق در مقابل شریک کردن شرکتهای آمریکائی در نفت ایران جلب کند. انتخاب دولت جمهوریخواه آیزنهاور در آمریکا نیز به این روند کمک کرد و سازمانهای اطلاعاتی دو کشور به طرح یک اقدام مشترک در ایران برای سرنگونی مصدق پرداختند. بریتانیا به دلیل نیاز به جلب مشارکت شاه و نیز به دلیل بسته بودن سفارت انگلستان در ایران نیازمند به همراه کردن آمریکا در کودتا بود.
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، اسناد تازهای را در ارتباط با کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ منتشر کرد که نشان میدهد دولت آمریکا قصد داشت در صورتی که کودتا علیه دولت دکتر محمد مصدق شکست بخورد، در ایران یک جنگ چریکی دامنهدار به راه بیندازد. این سند «بکلی سری» که در سال ۱۹۵۳ در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی آمریکا تنظیم شده، حکایت از آن دارد که آمریکا تا چه اندازه نگران آن بود که کودتا برای سرنگونی دکتر مصدق با ناکامی مواجه شود.
این سند همچنین اثبات میکند که طرحی در جریان بود تا با افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه و ایجاد یک نیروی چریکی ضد کمونیست در جنوب ایران، حرکتی برای بیثبات کردن دولت مصدق آغاز شود.
دولت مصدق که با پافشاری برای در دست گرفتن کنترل کامل منابع نفتی کشور دشمنی دولتهای غربی را به جان خریده بود، سرانجام در ۱۹ ماه اوت سال ۱۹۵۳ برابر با ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ خورشیدی توسط سرلشکر فضل الله زاهدی که از حمایت ایالات متحده برخوردار بود، سرنگون شد. کودتا علیه دولت مصدق پس از آن امکانپذیر شد که ابتدا دولت آمریکا طی عملیاتی موسوم به « عملیات آژاکس » ایران را در آشوب و هرج و مرجی فروبرد که راه را برای سقوط مصدق هموار کرد. در آن زمان دولت آیزنهاور در آمریکا نگران آن بود که این طرح به بیراهه کشیده شود و نیروهای حزب توده با بهره جستن از نا امنی قدرت را در دست بگیرند.
والتر اسمیت معاون وزیر خارجه وقت به کاخ سفید اطلاع داد که سازمان سیا برای مقابله با این احتمال، آماده شدهاست تا در صورت شکست کودتا یک جنگ چریکی دراز مدت و دامنهدار علیه اعضای حزب توده و دیگر فعالان سیاسی در ایران به راه بیندازد.
اسمیت در این یادداشت نوشتهاست: «تا امروز سیا موفق شده ده نفر را با دستگاههای گیرنده و فرستنده رادیویی در نقاط مختلف ایران بگمارد تا در صورت لزوم با این سازمان تماس برقرار کنند. عده دیگری هم برای پیوستن به آنها تعلیم میبینند.»
در همان حال، در پایگاه ویلوس فیلد در لیبی که در آن زمان در اختیار آمریکا بود اسلحه و مهمات برای این منظور انبار شده بود. به گفته اسمیت این مقدار اسلحه و مهمات برای مسلح کردن ده هزار نفر کفایت میکرد. او میگوید که این تجهیزات میتوانست در عرض سه تا چهار هفته به ایران برسد. اسلحه و مهمات قرار بود در تهران و تبریز همراه با محمولههای مخفی طلا و پول نقد به دست افراد خاصی برسد.
سیا طرحی هم برای اداره چریکهایش توسط هشت گروه سه نفره تهیه کرده بود. در عین حال، قرار بود دهها هواپیمای آمریکایی هم در جنوب ترکیه مستقر شوند و یک نیروی کوچک از نفرات و شناورهای آمریکایی هم قرار بود در نزدیکی بصره در جنوب عراق استقرار بیابند تا از پراکنده شدن کمونیستهای فراری در منطقه جلوگیری کنند.
ارتش آمریکا مصمم بود تا از یک پایگاه نظامی در ظهران واقع در عربستان سعودی هم سود بجوید. اما با پیروزی کودتای ژنرال زاهدی ، سرنگونی دولت دکتر مصدق و بازگشت شاه به ایران دیگر نیازی به دست زدن به این عملیات پیدا نشد.
برخی معتقدند که کودتای ۲۸ امرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ میلادی مادلین آلبرایت وزیر امور خارجهٔ آمریکا در جلسهای با حضور شماری از ایرانیان از جمله هوشنگ امیراحمدی در سخنرانی خود گفت :
« در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی نخست وزیر مردمی ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداناتش به دلایل استراتژیک موجهند ولی آن کودتا باعث پسرفت سیر تکاملی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه بر این در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهایی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بی رحمانه سرکوب کرد. »
همچنین رییس جمهور آمریکا اوباما در دیدار سه روزه از کشور سعودی و مصر (۱۲ – ۱۵ خرداد ۱۳۸۸) (۲ – ۵ ژوئن ۲۰۰۹) در نطق از پیش تنظیم شده خود در قاهره اذعان کرد که کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ کار آمریکا بودهاست و در این رابطه گفت:
« این موضوع منشاء تنش بین ایالت متحد و جمهوری اسلامی ایران بودهاست. ایران خودش را به قسمی در مخالفت با کشور من تعریف کردهاست، و براستی تاریخچهٔ آشوبناکی بین وجود دارد. در میانهٔ جنگ سرد، ایالات متحد، در براندازی دولت دموکراتیک انتخاب شدهٔ ایران، نقش بازی کرد. از زمان انقلاب اسلامی، ایران در گروگانگیری و خشونت علیه سربازان و مردم عادی ایالات متحد، نقش بازی کردهاست. این تاریخچه به خوبی شناخته شدهاست. به جای اینکه این تاریخچه در گذشته بماند، من برای رهبران و مردم ایران این موضوع را روشن کردهام که کشور من برای جلوتررفتن آمادهاست. »
خانم کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در روز چهارشنبه، ۴ آبان ۱۳۹۰/ ۲۶ اکتبر ۲۰۱۱، در دو مصاحبه اختصاصی مفصل و جداگانه با دو شبکه فارسی زبان، BBC فارسی و بخش فارسی صدای آمریکا، به گفتگوی مستقیم با مردم ایران پرداخت. خانم کلینتون، با یادآوری پوزش خانم مادلین آلبرایت، وزیر خارجه پیشین آمریکا، از مردم ایران به خاطر نقش آمریکا در کودتای ۲۸ امرداد ۱۳۳۲، بار دیگر از این واقعه ابراز تأسف کرد.
شاه بر خلاف قانون که محاکمه نخست وزیر را تنها توسط دیوان عالی کشور مجاز میشمرد، محمد مصدق را در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم کرد. در جریان برگزاری دادگاه تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف کشور در دفاع از وی سرکوب شد. وی پس از پایان زندان به روستای احمدآباد تبعید شد. شاه پس از مرگ وی گفت: «زنده و مردهاش در احمدآباد» و بدین ترتیب در دفن وی در قبرستان این بابویه جلوگیری شد. محمد مصدق در روزهای آخر عمر خود در این باره میگوید:
کمونیسم را بهانه کردهاند که نفت ما را ۱۰۰ سال دیگر هم غارت کنند. دادگاه نظامی مرا به سه سال حبس مجرد محکوم کرد که در زندان لشکر ۲ زرهی آن را تحمل کردم. روز ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ که مدت آن خاتمه یافت به جای اینکه آزاد شوم به احمدآباد تبعید شدم و عدهای سرباز و گروهبان مأمور حفاظت من شدند. اکنون که سال ۱۳۳۹ خورشیدی هنوز تمام نشده مواظب من هستند و من محبوسم و چون اجازه نمیدهند بدون اسکورت به خارج [قلعه] بروم در این قلعه ماندهام و با این وضعیت میسازم تا عمرم به سر آید و از این زندگی خلاصی یابم.
احسان محمد نیا
- ۹۴/۰۵/۲۵