مهندس علیاکبر بقایی:ناوبری عملیات فرهنگی با رویکرد جبههسازی
مهندس علیاکبر بقایی (مدیرعامل سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان)
ناوبری[۱] عملیات فرهنگی با رویکرد جبههسازی
عملیات، جبههسازی، سازماندهی، مدیریت، صف و ستاد، چراغ خاموش و بیانتساب و… کلیدواژههایی است که در محاورات و مباحثات و بعضاً منازعات فیمابین افسران جبهه فرهنگی مردمی انقلاب اسلامی مکرراً شنیده میشود. این تکرار اگرچه میتواند توقفزا و فرصتسوز باشد ولی از این حیث که در راستای موشکافی و درک دقیقتر فرمایشات حضرت آقا در دیدار ۹۲/۲/۲ با جمعی از فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است، مبارک و مغتنم است. شایسته است این مباحث بهجای حصر در مذاکرات شفاهی و محدود به معدود نفرات مرتبط با حوزه مرکزی، بهصورت گستردهتر در نشستهای تخصصی و نیز در فضای مکتوب طرح شود و فعالان جبهه فرهنگی را فعالانه با موضوع درگیر نماید؛ بلکه فرایند ترویج گفتمان ناظر به امر جبههسازی تسریع و تقویت شود.
این یادداشت نیز در همین راستا و مشخصاً ذیل بحث نسبت عملیات و جبههسازی، به منظور طرح و تشریح مدلی ساده و اولیه برای هدایت و راهبری عملیات فرهنگی با رویکرد جبههسازی، بر پایه چند فرض و اصل بدیهی تنظیم شده است. سعی شده به احترام مخاطبان این مکتوبه، یعنی فعالان و نخبگان فرهنگی، از توضیحات مطول و مفصل پرهیز شود و از حد اشارات فراتر نرود که: الاشارات للخواص؛ لذا اگر در بخشی از متن، ابهام و ایهامی وجود دارد، پیشاپیش پوزش میطلبم.
عملیات یا سازماندهی؟
از یک سؤال کوتاه شروع می کنیم: «تکلیف کدام است: عملیات یا سازماندهی؟»
واضح است که این سؤال در زمره سؤالات کلی و مبهم است و ضرورتاً باید ابعاد مسأله تفکیک شود و حداقل معلوم شود این تکلیف ناظر به کدام مکلّف طرح شده است. بدیهی است اگر این سؤال در مورد مجموعهای با مأموریت حل مسائل میدانی طرح شود، پاسخ، عملیات است و سازماندهی صرفاً به عنوان زمینهسازی برای پیادهسازی عملیات موضوعیت دارد.
در این مورد، مسأله اصالتاًً سازماندهی نیست، بلکه حل مسائل میدانی است. حال اگر سازماندهی و جبههسازیای نیز انجام گیرد، فایدهای است که در کنار تحقق هدف به دست آمده و اگر حاصل نشود، ضرری به اصل قضیه وارد نشده است. طبیعتاً در اینجا ما با پروژه سازماندهی یا جبههسازی مواجه نیستیم، بلکه با پروسهای با قابلیت سازماندهی و جبههسازی مواجهیم که شدت و ضعف آن هم متناسب با ظرفیت عملیاتها و نگاه متولیان و مجریان، متغیر، و به احتمال زیاد در دراز مدت قابل حصول خواهد بود. حتی حفظ و بهکارگیری تیمهای سازماندهیشده قبلی نیز در صورتی که مانع یا مخل انجام موفق عملیاتهای بعدی باشد، نه تنها بیفایده، بلکه مضر است.
ولی اگر سؤال ناظر به مجموعهای با مأموریت سازماندهی نیروها و جبههسازی طرح شود، پاسخ چیز دیگری است. طبیعتاً در این حالت، پاسخ سازماندهی است و هر پاسخ دیگری، نقض فلسفه وجودی مجموعه خواهد بود. اینکه سازماندهی برای چه؟ واضح است: در نهایت برای عملیات. ولی اگر با این توجیه که چون سازماندهی برای عملیات است، «عملیات اصالت دارد، پس میتوان سازماندهی را فدای عملیات کرد»، خطایی است که هم سازماندهی، هم سازمان متولی و بالتبع، عملیات را نیز فدا خواهد کرد.
خطا در طرح سؤال
البته خطا تنها به پاسخ ختم نمیشود و اساساً سؤال برای انتخاب یک گزینه از بین گزینههایی که قسیم هم نیستند و بهعبارتی بدون مقسم واحد تقسیمبندی شدهاند، خطاست. برای مثال، این سؤال که «شما بین دو پیراهن، پیراهن آبی را انتخاب میکنید یا پیراهن نخی را؟» سوال صحیحی نیست. چرا که شما را در انتخاب بین دو گزینه هم مَقسَم، مخیّر نمیکند و یکی به مقسم رنگ است و دیگری به مقسم جنس. این نوع سؤالها ما را جبراً در شرایطی قرار میدهد که حداقل در موضوع سؤال، سکولار[۲] بیاندیشیم. سؤال «دین یا سیاست؟»، «دین یا دنیا؟»، «دنیا یا آخرت؟» و… سؤالاتی است که از پایه مخلوط به خطاست. اگر بپرسیم ملاک و مرز تفکیک دین و سیاست چیست که الزاماً یکی از آنها را مستقل از دیگری بتوان برگزید؟ احتمالاً سیاست را تدبیر امور دنیا و دین را تدبیر امر آخرت معرفی میکنند و از آنجا که دنیا را نیز جدای از آخرت میدانند، حکم به جدایی دین از سیاست و بالتبع آن نهاد دین از نهاد سیاست میدهند؛ در حالی که اگر دنیا و آخرت در هم تنیده و غیرقابل تفکیک دیده شود، طبیعتاً جداسازیهای بعدی نیز چندان معنادار نخواهد بود.
در مورد سؤال عملیات و جبههسازی نیز وجود این خطا دور از ذهن نیست؛ چراکه ظاهراً سؤال از دو گزینه غیر متجانس و فاقد مقسم واحد است. لذا شاید انتخاب یک گزینه از بین دو گزینه، یعنی انتخاب یک گزینه مستقل از گزینه دیگر ممکن نباشد و این دو گزینه ممزوج و درهم تنیده باشند.
نتیجه این نوع تفکیک میتواند فراموشکردن عملیات در مسیر جبههسازی و فداکردن جبههسازی در میدان عملیات باشد که هر دو، آسیب و آسیبزایند. گذار از این خطای استراتژیک هم جز با درک صحیح نسبت بین جبههسازی و عملیات ممکن نیست، و شاید با کشف این نسبت، ببینیم نه تنها این دو امر معارض یکدیگر نیستند، بلکه مقوم و مسهّل تحقق هم نیز هستند.
آنچه در ادامه میآید تلاشی است برای کشف و تببین نسبت احتمالی بین این دو امر، که امید است با نقد و تحلیل فعالان فرهنگی، ایرادات آن رفع و به نقطه صواب نزدیک شود.
هدف، راهبرد، شرط
هدف را در لغت مرادف نشانه و علامت میآورند. شاید اشارهای باشد به نشانهای که به سوی آن تیر پرتاب میکنند. ولی اصطلاحاً به معنای افق و آرمانی است که تمام توان فکری، جسمی و احساسی آدمی را برای نیل به خود متمرکز میسازد و عملاً نتیجه مورد انتظار رفتار او میشود.
راهبرد نیز در سادهترین تعریف، راه حل اتخاذی برای تحقق هدف است. به عبارتی، اهداف از مسیر راهبردها(شاید هم در مسیر راهبردها) محقق میشوند و اتخاذ راهبرد غلط مانند انتخاب مسیر اشتباه، باعث عدم نیل به نقطه مطلوب و ناکامی در تحقق هدف میشود.
شرط را نیز مانند هدف، در لغت به علامت و نشانه معنی کردهاند ولی در اصطلاح، آن چیزی است که تأثیرگذاری مؤثر، بر وجود آن متوقف است نه بر وجود خود مؤثر. از ویژگیهای شرط این است که عدم آن، عدم مشروط را باعث می شود ولی وجود آن، وجود مشروط را حتمی نمیکند. به عبارتی، شرط آن چیزی است که تحقق امری یا تأثیر اثری الزاماً متوقف بر وجود آن است.
نکتهای دیگر که ذکر آن خالی از لطف نیست، تفاوت شرط با عامل یا مؤثر است. تفاوت شرط با عامل و مؤثر در این است که عامل، قابل جایگزینی است ولی برای شرط، جانشینی نیست. برای مثال، حرارت برای پخت گوشت شرط است ولی آتش عامل است؛ آتش قابل جایگزینی است و لی برای حرارت نمیتوان جانشینی تعریف کرد(حداقل در حال حاضر). در مثال تولد یک نوزاد نیز فرایند تبدیل نطفه به جنین و نوزاد، فرایندی است که زمان در آن شرط است نه عامل؛ پس قابل جایگزینی نیست و با تقویت و ازیاد عوامل رشد، نمیتوان زمان تولد نوزاد را پیشتر آورد و مثلاً با تقویت و افزایش ویتامین و پروتئین و دیگر مواد مورد نیاز برای رشد جنین، زمان تولد او را از نه ماه به چهار ماه کاهش داد.
نسبت عملیات با سازماندهی و جبههسازی
حال اگر بخواهیم عملیات و سازماندهی و جبههسازی را از این حیث طبقهبندی کنیم، در کدام یک از طبقات هدف، راهبرد یا شرط یا هر طبقه دیگری قرار میگیرند؟
هرچند پاسخ به این سؤال نیز به مأموریت و فلسفه وجودی هر مجموعه و چشمانداز و اهداف تعیینشده برای آن بازمیگردد، ولی فارغ از اینکه این سؤال ناظر به چه نهاد و مجموعهای باشد، «عملیات» ذاتاً نمیتواند هدف باشد. عملیات در عمومیترین حالت، در طبقه راهکارها قرار میگیرد؛ چراکه عملیات در اغلب موارد، گام پیادهسازی راهکار توسط عامل است.
البته این سؤال نیز کلی است و برای دریافت پاسخ دقیقتر، سؤال را باید دقیقتر پرسید، لذا سؤال به تفکیک برای دو مجموعه با دو هدف متفاوت بازطرح میشود:
۱- اگر هدف برای مجموعهای، تشکیل جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی یا در شکل عمومیتر، کمک به تشکیل جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی باشد، برای این مجموعه، عملیات در کدام طبقه قرار میگیرد؟
۲- اگر هدف برای مجموعهای، حل مسائل فرهنگی میدانی جامعه باشد، برای این مجموعه، عملیات در کدام طبقه قرار میگیرد؟
از آنجا که در حالت دوم، حل مسائل میدانی متوقف بر اقدام و عملیات است، شاید عملیات[۳] به «شرط» نزدیکتر باشد[۴] ولی به نظر میرسد عملیات نه هدف است، نه راهبرد است و نه شرط و نه عامل. عملیات، عملیات است؛ یعنی اقدامی برای تحقق هدف که همان حل مسائل میدانی است. به نظر میرسد در این حالت، عملیات را باید در طبقه راهکارها جایابی کرد.
ولی در حالت اول، عملیات بیش از آنکه دارای شأن راهکاری که شأن عمومی قابل تصور برای آن است باشد، راهبرد است. به این معنا که تحقق تشکیل جبهه را میتوان از مسیر عملیات دنبال نمود؛ یعنی میتوان عملیات را راهبرد جبههسازی تعریف کرد. در این صورت، پرداختن به عملیات، نه تنها مانع و مخل تحقق هدف نیست، بلکه تسریعکننده و تسهیلکننده فرایند تحقق هدف نیز خواهد بود.
از سویی دیگر، سازماندهی را نیز میتوان شرط عملیات دانست؛ چراکه حتی عملیاتهای پارتیزانی و چریکی و نامنظم هم بدون سازماندهی حداقلی قابل اجرا نیست و عملاً تصور انجام یک عملیات موفق، بدون سازماندهی ناممکن است.
بنابراین برای حالت اول، ولی با لحاظ دغدغههای ناظر به حل مسائل میدانی، میتوان گفت: سازماندهی، شرط عملیات و عملیات، راهبرد جبههسازی است. جبههسازی نیز برای ایجاد شرایط مبارزه و افزایش قدرت رویارویی با جبهه مقابل است که این قوت و قدرت در عملیاتها متبلور خواهد شد.
* آموزش و رشد و سازماندهی حین عملیات
نکته قابل تأمل اینکه هر عملیات متناسب با سازماندهی و توان تأمینشده، قابلیت اجرا دارد و با اجرای هر عملیات، ضمن پیشروی در حل مسأله مدنظر، رشد و ارتقاء عناصر و فرایند جبههسازی تقویت میشود. لذا میتوان گفت در این مدل، رشد و ارتقاء و جبههسازی، حین عملیات انجام میشود. بدین ترتیب پس از انجام هر عملیات، به دلیل ارتقای سطح سازماندهی و جبههسازی، عملیات بعدی در سطح بالاتری قابلیت اجرا مییابد و با تکرار این روند، سرانجام نیل به نقطه قابل قبول در جبههسازی و تقابل با جبهه دشمن محقق میشود.
مبتنی بر این نکته، برای پوشش فراگیر فعالان فرهنگی و تسریع در شبکهسازی و همافزایی آنان، شایسته است عملیاتهای جبههساز بر محور موضوعات متعدد و متنوع[۵] و به صورت کوتاهمدت با اهداف موضوعی-عملیاتی مشخص و محدود تعریف و اجرا شوند.
در ادامه، الگوی ناوبری عملیات فرهنگی با رویکرد جبههسازی، با ابتناء بر نسبتهای تعریفشده ارائه میشود.
* سطوح رهگیری عملیات
مطابق ماتریس زیر، هر اقدام و عملیاتی در حالت عمومی دارای سه سطح راهبردی، برنامهریزی و اجرا است.[۶] در سطح راهبردی، مطالعات بنیادی در موضوع و مسأله مورد نظر و معماری هندسه کلان عملیات اعم از تعریف نقاط کلیدی، ترسیم مسیرهای اصلی نیل به اهداف و تعیین سیاستهای کلی در اتخاذ روشها و شیوههای اجرای عملیات و… انجام میشود. در سطح برنامهریزی، هندسه کلان در قالب یک نقشه اجرایی با تعریف پروژههایی ناظر به نقاط هدف، با ارائه تمامی جزئیات لازم اعم از منابع و امکانات مالی و مادی و نیروی انسانی و… ترسیم و تدوین میشود. در سطح اجرا نیز، نقشه ارائه شده در سطح برنامهریزی پیادهسازی میشود.[۷]
این الگو کم و بیش در تمام پروژههای کوچک و بزرگ پیادهسازی میشود و تفاوت مدلهای اجرای پروژه اعم از روش خوداجرا یا امانی، روش طرح و ساخت، روش طراحی- تدارک- ساخت و کلید در دست، روش مدیریت اجرا و… صرفاً در تجزیه یا ترکیببندی این سطوح است.
در این حالت عمومی، فرض بر آن است که پشتیبانی و تأمین منابع انجام عملیات و اجرای پروژه، بنابر شأن حمایت که یکی از شئون سهگانه مدیریت است[۸]، توسط کارفرما یا مدیریت انجام میشود. ولی اگر این سطوح را ناظر به یک مجموعه فرهنگی مردمی و بدون منابع مالی تأمینشده و تضمینشده بازنگری کنیم، به اجبار سه سطح ذکرشده به چهار سطح افزایش مییابد: سطح راهبردی، سطح برنامهریزی، سطح پشتیبانی و سطح اجرا. در این حالت، فرض بر این است که منابع لازم برای اجرای پروژه، از قبل تضمین و تأمین نشده است و برای اجرای عملیات، باید پروسه تأمین اعتبار از منابع مردمی یا حکومتی دنبال شود. سطوح رهگیری عملیات، ناظر به یک مجموعه فرهنگی مردمی در ماتریس زیر مشخص شده است.
* گامهای اجرایی عملیات در هر سطح
حرکت در هر سطح اعم از راهبردی، برنامهریزی و… نیز از یک الگوی کلی تبعیت میکند. بدین ترتیب مطابق با ماتریس زیر، ابتدا فرد، شرکت یا مؤسسه عامل شناسایی و انتخاب میشود، سپس عاملِ انتخابشده نسبت به انتظارات کارفرما و فرایند واگذاری کار توجیه میشود و در گام آخر نیز خروجی کار از عامل دریافت میگردد.
حال اگر این گامها ناظر به یک مجموعه فرهنگی با هدف تقویت، رشد و سازماندهی و جبههسازی عاملان دنبال شود، گامهای طی شده متفاوت خواهد بود. در این مورد منطبق بر سلولهای ماتریس زیر، ابتدا شناسایی و انتخاب اولیه عاملین و فعالان انجام میشود، سپس فعالان انتخابشده در خصوص عملیات مورد نظر و در صورت لزوم نسبت به ضرورت جبههسازی و همگرایی توجیه میشوند، ضمن اینکه اطلاعات تکمیلی لازم در موضوع عملیات نیز به آنان منتقل میشود. این گام را میتوان گام حساسسازی، توجیهسازی، همراهسازی و گفتمانسازی نامید. در گام بعد، منتخبینی که در گام قبل، دعوت به همراهی را اجابت نمودهاند و دارای قابلیتهای حداقلی برای ادامه کار هستند، گروهسازی شده و ضمن تعریف کار، فرایند شبکهسازی در قالب تشکیل جلسات تیمی و اتاقهای فکر و عملیات و هر قالب مؤثر دیگری دنبال میشود. در گام آخر نیز خروجی کار از گروه تشکیل شده دریافت میشود.
تفاوت ماتریس عمومی و ماتریس مربوط به مجموعه جبههساز در این است که گامها در این ماتریس کاملاً در راستای ارتقاء و رشد عاملین و شبکهسازی آنهاست و عملاً هدایت عملیات همراه با تقویت عناصر، تجمیع نیروها و تشکیل تیم انجام شود؛ به عبارت دیگر، آموزش و ارتقاء و جبههسازی حین عملیات انجام میشود. در حالی که در ماتریس عمومی که اغلب سازمانهای خصوصی و حکومتی نظیر وزارت راه و شهرسازی یا شهرداریها دنبال میکنند، در گام شناسایی عاملین، متناسب با سیاست اتخاذشده توسط کارفرما، بر مبنای بالاترین سرعت، بهترین کیفیت، کمترین هزینه یا ترکیبی از این صفات و قیود، انتخاب عامل انجام میشود و پس از تعریف و توجیه انتظارات کارفرما، کار واگذار شده و سپس خروجی عملیات دریافت میشود.
* الگوی ناوبری عملیات فرهنگی با رویکرد جبههسازی
برای ترسیم الگوی ناوبری عملیات فرهنگی با رویکرد جبههسازی، کافی است ماتریس سطوح رهگیری عملیات مربوط به مجموعه مردمی را در ماتریس گامهای اجرایی مربوط به مجموعه جبههساز ضرب کنیم. با عنایت به اینکه ماتریس سطوح رهگیری دارای ابعاد چهار در یک و ماتریس گامهای اجرایی دارای ابعاد یک در چهار است، در نتیجه ماتریس کلی ناوبری عملیات، دارای ۱۶ سلول است که ذیلاً آمده است.[۹]
روند رهگیری پروژه و گامهای اجرایی، مسیر حرکت در این ماتریس را مشخص میکند. بنابراین، منطقاً حرکت بر سلولهای ماتریس، از سلول بالایی سمت راست آغاز و با حرکت افقی بر روی سلولها و عمودی بر روی سطرها، به سلول پایینی سمت چپ ختم میشود. این قاعده اگرچه قاعده منطقی حرکت است ولی از حیث اجرایی ضرورتاً این مسیر طی نمیشود و برخی از سلولها قابل ادغام یا همزمانی اقدام است. برای مثال شناسایی ظرفیتها میتواند در یک مرحله انجام شود یا امور مربوط به سطح راهبردی و برنامهریزی به دلیل نزدیکبودن جنس کار و عاملین این امور، تجمیعی انجام شود. به هر تقدیر با ترکیب سلولها ممکن است ماتریسی با سلولهای کم تعدادتر تولید شود که البته از نظر مبنای معماری، فرقی با ماتریس فوق ندارد.
* حمایت و نظارت به جای خود
لازم به ذکر است، این مدل، مدل ناوبری عملیات فرهنگی است؛ یعنی ناظر به شأن هدایتی مدیریت ارائه شده است. بدیهی است شئون دیگر مدیریت اعم از حمایت و نظارت به قوت خود باقی است و اجرای موفق الگو و طی تمام سلولها، متوقف بر حمایت اعم از تشکیلاتی، مالی، تجهیزاتی و… و نظارت و ارزیابی دقیق و نیز اعمال اصلاحات مدیریتی است. حتی حرکت در سطر پشتیبانی و تأمین منابع نیز متوقف بر پشتیبانی و حمایت مدیریت است، هرچند این حمایت، مثلاً در زمینه مالی بسیار کمتر از حجم منابع لازم برای اجرای عملیات باشد.
بحث نظارت و ارزیابی نیز به قوه خود باقی است و هم در حین اجرا و هم پس از آن باید انجام شود؛ بدین صورت که اجرای اقدامات هر سلول، در حین اجرا مورد نظارت و ارزیابی قرار میگیرد و خروجی نهایی هر سطر نیز پس از اجرا و پیادهسازی کامل، ارزیابی و اثرسنجی میشود. بنابراین میتوان گفت: ماتریس ۱۶سلولی حمایت و ماتریس ۱۶ سلولی نظارت، منطبق بر ماتریس فوق باید اجرا و پیگیری شود.
و نکته پایانی اینکه الگوی ارائهشده، محدود و منحصر به مجموعه فرهنگی خاصی نیست و هر مجموعه و مجمع و گروهی که خود را در راستای جبههسازی عناصر فرهنگی موظف میبیند، میتواند این الگو را در اجرای عملیات فرهنگی دنبال کند.
والسلام
این مطلب در نشریه شماره دوم چراغ یه انتشار رسیده است.
[۱] ناوبری را دانش هدایت و راهیابی وسایط نقلیه(غالباً هواپیما و کشتی) بین دو نقطه تعریف میکنند. البته با حذف قیود فیزیکی این تعریف، ناوبری را میتوان دانش و فرایند هدایت و راهبری حرکت بین دو نقطه تعریف کرد، که این حرکت و آن دو نقطه صرفاً فیزیکی و ناظر به موقعیتهای جغرافیایی نیست و میتواند مسیر حرکت یک سازمان یا فرایند یک عملیات را ترسیم و تصویر کند.
[۲] هرچند سکولاریسم را غالباً ناظر به جدایی نهادهای دینی و حکومتی به کار میبرند، ولی آنچه در این متن از سکولاریسم مراد شده است، جداسازی گزینههایی است که جداسازی آنها فاقد موضوعیت است.
[۳] در تعریفی ساده، منظور از عملیات در اینجا، مجموعه فعالیتهایی است که منطبق بر نقشه تدوینیافته و طی فرایندهای مشخص زمانبندی شده، برای حل مسائل فرهنگی میدانی، ناظر به عموم مردم به عنوان مخاطب مستقیم یا نهایی، انجام میشود.
[۴] البته «شاید» ذکرشده را جدی باید گرفت. چرا که ممکن است بنابر اراده الهی، حل مسأله بدون هیچ عملیات مصطلح، انجام شود.
[۵] انتخاب موضوعات متعدد و متنوع، شمول و پوشش مدل را افزایش میدهد و بالتبع آن، ظرفیت ایجادشده برای شبکهسازی و ارتقاء فعالان در زمینهها و حوزههای مختلف بالا میرود.
[۶] این سطوح در ادبیات مدیریت پروژه به جز عناوین ذکر شده با عناوین دیگری مانند سطح تشخیص، تصمیم و اجرا یا سطح درک، برنامهریزی و اجرا یا سطح مطالعات بنیادی، طراحی پایه، طراحی تفصیلی و ساخت نیز دیده میشود، ولی این اختلاف صرفاً تفاوت واژگانی است و از حیث ماهیت سطوح طبقهبندی، تفاوت ماهویای را نمیتوان یافت و همان مفهوم را منتقل میکنند.
[۷] در تمام مراحل ذکرشده، امکان بازنگری و رفع ایرادات احتمالی بر اساس ارزیابی و بازخوردگیری حین اجرا وجود دارد.
[۸] شئون سهگانه مدیریت عبارتند از: هدایت، حمایت و نظارت
[۹] ضرب ماتریسها بر اساس قاعده معروف و مألوف از چپ به راست انجام میشود، ولی در اینجا بدون اینکه به قواعد ضرب ماتریسی خدشهای وارد شود، برای مأنوس ماندن با ساختار عبارات فارسی، از راست به چپ انجام شده است.
- ۹۴/۰۵/۳۱